Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


یک فنجان عشق

میل کردنش آسان نیست...

 ازکسانیکه از من متنفرند سپاسگزارم .....آنها مرا قویـتــــــر میکنند


☑ از کسانیکه مرا دوســـت دارند ممنونم...آنان قلــــب مرا بزرگتــــر میکنند


☑ ازکسانیکه مرا ترک میکنند متشـــــکرم...آنان بمن می آموزند که هیچ چیز تا ابــد ماندنی نیست


☑ از کسانیکه با من مـیمانند سپاسگزارم...آنان بمن معنای دوســــت واقعی را نشان میدهند.

  

این بود سپاسگذاری  من از همه اطرافیانم..                                                                                     F.H 531                                                                                                                                                           

+نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1398برچسب:,ساعت2:10توسط رها | |

سلام به وبلاگ خودتون خوش اومدید... تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت www.WeblogBartar.com تصاویر زیباسازی وبلاگ و سایت

امید وارم از وب من خوشتون بیاد.یک سوال دارم که اگه مایل باشید میتونید در قسمت نظرات پاسخ بدید.

اگه بهتون بگن فقط 1 روز از زندگی تون باقی باشه توی اون روز چه کار

میکنید؟؟؟؟                      

 

+نوشته شده در سه شنبه 3 مرداد 1398برچسب:,ساعت7:38توسط رها | |

سلااام من اومدم...جالبه برامـــــ امار وبم تقریبا خوفــه اما از وقتی آپ نمیکــــنم یِ نظر هم ندارمـــــ

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟بابا ی کم رحم داشته باشین حداقــل بگین منـ چِ کُـــنم؟؟؟؟وبــم را حذف کنم ایااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟

زود تــــــــند سریع بگین چِ کنـــــم ایااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟آدرس اون یکی وبم رو هم نوشتم خواستین سر بزنین....فقط نظر

آآ یادتون نـــــــــــره هاااااااا

+نوشته شده در شنبه 21 بهمن 1391برچسب:,ساعت22:47توسط رها | |

راستی ی چیــــ دیگه

این کـه اون کسی ک تو ظر سنجی برام نوشته حالم بهم خورد چـــــــــــــــــرا؟؟؟؟؟؟

هه دلیلشو بگین لُفطا!!!!!!...!:(

+نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,ساعت11:12توسط رها | |

ســـــــــلام دوستان ... دیگه حوصله آپدیت کردن این وِبم رو ندالَم

شماها بگین چ کنمــــ؟؟؟ آیا حذف کنم وبم راااااا؟؟؟؟؟؟؟

آدرس وب دیگم:enekasezendegi.blogfa.com

حالا نظــــرتو نو بگین.لـــفطا...!!:)

+نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,ساعت11:5توسط رها | |

در وجود هر انساني عُقابي نهفته است.

پرو بال يکديگر را قيچي نَکنيم،

کمک کنيم عقابهاي وجودمان به پرواز درآيند...

آسماني که پهنه پرواز عقابها باشد،

جولانگاه کلاغهاي بي سر و پا نخواهد شد...

                                                                                                                                                    f.h 531

+نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت1:59توسط رها | |

دلــتــنــگــی . . . ؟ حــاضــر

غــــم . . . ؟ حــاضــر

درد . . . ؟ حــاضــر

دوری . . . ؟ حــاضــر

عــشــق . . . ؟

بلنـــــــــدتر میخوانـــــــــم ، عشــــــــــق . . . ؟

باز هـــــــم نیامــــــــده ؟ ؟ ؟ . . .
غیبـــــــــت هایــــــش از حـــــــــد مجاز چنـــــــــدیست کــه گذشتـــــــــه

اخــــــــــراجش میــــــــــــــکنم !

عکس2پیکس.بلاگفا.کام▌  Www.Ax2Pix.blogfa.coM

+نوشته شده در پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:,ساعت1:8توسط رها | |

در اتاق نشسته بودم که از سوراخ شیشه شکسته ای زنبوری به اتاق اومد و سپس پرواز

های اکتشافی اش رو شروع کرد و بعد هم برای بازگشت اماده شد،اما به هر طرف میرفت

با شکست مواجه میشد.به شیشه ای میخورد و به زمین می افتاد تا این که ضربه کفشی

راحتش کرد

این درس من بود واسه زندگی ام ک هروقت گرفتار شدم

برای خلاصی از اون خودم رو به در و دیوار نکوبم

و به فکر راه حل باشم تا از خودمو از مشکلات خلاص کنمـــ

گذر زمان چیزی مشکل رو پاک نمیکنه بلکه راه چاره این کارو میکنه...

+نوشته شده در سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:,ساعت21:11توسط رها | |

قیامت بی حسین غوغا ندارد          شفاعت بی حسین معنا ندارد

حسینی باش که در محشر نگویند             چرا پرونده ات امضا ندارد

+نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت17:7توسط رها | |

از خــــدا پرسیـــدم:

اگـــر در ســـرنوشتـــــ مـــا

همـــه چیـــز را از قبــــل نوشتـــه ای

آرزو کـــردن چــــه ســــود دارد؟!

گفت:

شایــ ـــد در سرنوشتــــتـــ نــوشتـــــه باشـــــم

هـــر چــــ ـــه آرزو کنـــی

 جملات عاشقانه, متن های زیبا

 

+نوشته شده در چهار شنبه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت23:49توسط رها | |

دردم این نیست كه او عاشق نیست...

دردم این نیست كه معشوق من از عشق تهیست...

دردم این است كه با دیدن این سردی ها

من چرا دل بستم...؟

http://ax2pix.tk

+نوشته شده در یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:,ساعت1:56توسط رها | |

یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…
یه دل گرفته…
یه زندگی پر از خالــی…
من سرشارم از تنــهایـــــــــی…


عکس2پیکس**www.Ax2Pix.TK

هـمه در دنیـا کـسی را دارنــد، بــرای خودشــان…
“خــسـرو” و “شیـــرین”… “لیـلی” و “مـجنــون“…
“ویس” و “رامین”… “پیــرمـرد” و “پیرزن”…
“تــو” و “اون”…
“مــن” و “تــنهـایی“!

+نوشته شده در یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:,ساعت1:19توسط رها | |

روزهاى بارونى رو خیلى دوست دارم...

معلوم نمیشه منتظر تاکسى هستى یا آواره خیابونها

بخار توى هوا مال سرماس یا دود سیگار

خیسى روى گونَت مال اَشکاته یا دونه هاى بارون


 

+نوشته شده در جمعه 19 آبان 1391برچسب:,ساعت18:14توسط رها | |

بنده ی من ، تو هنگامی که به نماز می ایستی

من آنچنان گوش فرا میدهم

که گوئی همین یک بنده را دارم

ولی تو چنان غافلی

که گویا

صدها خدا داری…


"حدیث قدسی"


 

+نوشته شده در جمعه 19 آبان 1391برچسب:,ساعت18:12توسط رها | |

زندگی میکنم ...

حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!

چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد

بگذار هر چه از دست میرود برود؛

من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد،

حتی زندگی را !

+نوشته شده در جمعه 19 آبان 1391برچسب:,ساعت17:58توسط رها | |

یک روز عشقت را دزدیدم
و برای اینكه جای مطمئنی داشته باشد
آن را در قلبم پنهان كردم
غافل از اینكه روزی برای پس گرفتن آن قلبم را خواهی شكست

 

+نوشته شده در پنج شنبه 10 آبان 1391برچسب:,ساعت23:32توسط رها | |

گاهی چه اصرار بیهوده ایست اثبات دوست داشتنمان

چراکه بیشتر دوستمان دارند وقتی دوستشان نداریم!

+نوشته شده در چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:,ساعت1:21توسط رها | |

ما را از کودکی به جدایی ها عادت داده اند، همان جایی که روی تخته سیاهمان

نوشتند:خوبها / بدها

 

+نوشته شده در دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:,ساعت1:36توسط رها | |

کاش توی این جاده تاریک یه تابلویی نصب میکردن.حد اقل واسه دل خوشیم..

 

 

تا   تو   2km.

+نوشته شده در دو شنبه 7 آبان 1391برچسب:,ساعت23:56توسط رها | |

دختر 5 ساله ای از برادرش پرسید:

معنی عشق چیست ؟؟

برادرش جواب داد :

عشق یعنی تو هر روز شكلات من رو ،

از كوله پشتی مدرسه ام بر میداری ،

و من هر روز بازهم شكلاتم رو همونجا میگذارم . . .



 

+نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:,ساعت17:8توسط رها | |

دچار یعنی عاشق ...وفکر کن که چه تنها است اگر ماهی کوچک دچار ابی بی کران باشد

+نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:,ساعت16:52توسط رها | |

باران که می بارد چشم هایم با آسمان به تفاهم میرسند .چه وجه اشتراک لطیفی است بین

 هوای دل من با این روز های پایانی

+نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:,ساعت11:37توسط رها | |

مچاله کن..بشکن..خط بزن..خلاصه راحت باش         ارث پدرت که نیست دل است

+نوشته شده در سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:,ساعت22:58توسط رها | |

من در خیال تو


تو در خیال من


هیچ یک


در خیال دیگری نمیگنجیم


پاره ریسمانی


که مارا به هم وصل میکند


"عادت است " !!


 

+نوشته شده در سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:,ساعت15:59توسط رها | |

نقـش یـــک درخــت خشک را


در زنـدگی بازی میکـنم



نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم

یا هیزم شکن پـیــر…


+نوشته شده در یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:,ساعت1:51توسط رها | |

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.

+نوشته شده در یک شنبه 9 مهر 1391برچسب:,ساعت1:14توسط رها | |

چند وقتیست هر چه می گردم . . .


هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم 


نگاهم اما . . .


گاهی حرف می زند ،


گاهی فریاد می کشد . . .


 

+نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,ساعت1:49توسط رها | |

اولین روز دبستان بازگرد

کودکیها شاد و خندان بازگرد

بازگرد ای خاطرات کودکی
بر سوار اسب های چوبکی

خاطرات کودکی زیبا ترند
یادگاران کهن مانا ترند

درسهای سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود

درس پند آموز روباه و خروس
روبه مکار و دزد چاپلوس

کاکلی گنجشککی باهوش بود
فیل نادانی برایش موش بود

روز مهمانی کوکب خانم است
سفره پر از بوی نان گندم است

با وجود سوز و سرمای شدید
ریز علی پیراهن از تن می درید

تا درون نیمکت جا می شدیم
ما پر از تصمیم کبرا می شدیم

پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترهامان به رنگ کاه بود

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
خش خش جاروی بابا روی برگ

همکلاسی های من یادم کنید
باز هم در کوچه فریادم کنید

همکلاسی های درس و رنج و کار
بچه های جامه های وصله دار

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود

کاش می شد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم

یاد آن آموزگار ساده پوش
یاد آن گچها که بودش روی دوش

ای معلم نام و هم یادت به خیر
یاد درس آب و بابایت به خیر

ای دبستانی ترین احساس من
باز گرد این مشق ها را خط بزن

+نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,ساعت1:17توسط رها | |

هر وقت دلم میگرفت بادوست خوبم


"سایه" صحبت میکردم... آه امروز هوا ابریست...

+نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:,ساعت1:6توسط رها | |

بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.           خدایا !خسته ام!نمی توانم.

 ابنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نمازوتربخوان                  خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار

شوم.

بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان         خدایا سه رکعت زیاد است

بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان         خدایا !امروز خیلی خسته ام نماز وتر بخوانم!آیا راه دیگری ندارد؟

بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله      خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از

سرم می پرد!

بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله     خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم

بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد

ملائکه ی من! ببینید من انقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است

چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است

امشب با من حرف نزده

خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید

ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست

پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود، اذان صبح را می گویند

هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود

خورشید از مشرق سر بر می آورد

خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟

او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد...

.

 

+نوشته شده در چهار شنبه 4 مهر 1391برچسب:,ساعت23:26توسط رها | |

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد